ششمين نشست علمي همايش بين المللي «عدالت و اخلاق» به رياست دکتر سيد موسوي و دکتر فقيه اسفندياري
در
ابتداي اين نشست زهرا رسولي دانشجوي دکتري حکمت متعاليه دانشگاه فردوسي مشهد به
ارائه مقاله با عنوان «بررسي تطبيقي نظريه عدالت اجتماعي از نظر رالز و استاد
مطهري» پرداخت. اوبا
اشاره به اين موضوع که ديدگاه عدالت اجتماعي جان رالز در قالب «نظريه عدالت به
مثابه انصاف» از معروفترين ديدگاههاي حاکم در عرصه سياسي و اجتماعي است، گفت:
اين موضوع در اسلام نيز از جايگاه ويژهاي برخوردار است و به
تعبير استاد مطهري عدالت به عنوان فلسفه اجتماعي اسلام مطرح شده است. اين پژوهش ابتدا محورهاي اصلي و اصول نظريه
عدالت رالز را بر مبناي کتاب «نظريهاي درباره عدالت»
بيان کرده و سپس به بيان ديدگاه استاد مطهري مي پردازد.اين دو متفکر عليرغم تعلق به دو فرهنگ و انديشه متفاوت که باعث
تفاوتهايي در ديدگاه آنان در حوزه روش، اصول و قلمرو عدالت ميگردد، اما اشتراک نظرهايي ميان آنان نيز وجود
دارد. از جمله اين تفاوتها، عدول رالز از روش سنتي تحليل مفهومي واژه عدالت و
تاکيد مطهري بر آن براي ارائه تعريفي جامع و مانع از عدالت، محدود بودن قلمرو
عدالت اجتماعي رالز به ساختار نهادهاي اساسي جامعه و گستردگي قلمرو عدالت اجتماعي
مورد نظر مطهري به عدالت فردي، اخلاقي، اقتصادي و سياسي، طرفداري رالز از
عدالت رويه اي محض و نزديکي ديدگاه مطهري به عدالت رويه اي کامل است.رسولي در ادامه با اشاره به
اشتراک نظرهاي اين دو انديشمند، گفت: اين دو انديشمند در اموري چون توجه به انسان
به عنوان هدف نه وسيله، تاکيد بر جايگاه محوري عدالت در ساختار جامعه، اهميت دادن
به عقل در ادراک اصول عدالت، نگاه وظيفه گرايانه و فراديني به عدالت، توجه به
استحقاقها اشتراک نظر دارند.
فهميه
شريعتي استاديار گروه معارف اسلامي دانشگاه فردوسي مشهد در ادامه نشست ششم به
ارائه مقاله خود با عنوان «فلسفه اخلاقي جامعه عادلانه مبتني بر تعريف فضايل
انساني در حکمت متعاليه» پرداخت. شريعتي با اشاره به اينکه ارکان و مباني حکمت و
حريت، بر اساس عدالت نهاده شده است چون تحقق اين ارکان تنها مشروط به عدالت مي
باشد، عنوان کرد: در پرتو عدالت به عنوان
يک مسئوليت، و در جهت رفع موانع تحقق اين الزام دروني، عدالت به عنوان يک حق
اجتماعي طرح مي شود. بر اين اساس عدالت سياسي يا سياست عادلانه
به تنهايي يک حق اجتماعي اصيل براي انسان نيست بلکه حق برخورداري از جامعه عادلانه
بر مبنا و در جهت تحقق عدالت به عنوان يک تکليف بر اوست و به عنوان حق اجتماعي
فارغ از عدالت دروني مورد اهتمام ملاصدرا نيست. اين تکليف ناظر به افراد خاصي نبوده و عمومي و همگاني است و حيثيت
اصيل دروني دارد. بر اين اساس، در مباني حکمت متعاليه لزوما سياستي عادلانه است که
مطيع شريعت باشد و عدالت سکولاريستي با سعادت انسان در حکمت متعاليه بي ربط است.
سومين
مقاله نشست ششم را مصطفي مومني، استاديار فلسفه و کلام اسلامي دانشگاه پيام نور با
عنوان «بررسي ديدگاه فلاسفه اخلاق اسلامي با تکيه بر ديدگاه نراقي در جامع
السعادت» ارائه داد. وي در توضيح محتواي مقاله خود گفت: در اين نوشتار به تحليل و
بيان ديدگاه عالمان علم اخلاق اسلامي با محوريت ملا مهدي نراقي در اين زمينه مي
پردازيم.مومني با بيان اينکه «مسأله
نوشتار اين است که جايگاه عدالت در منظومه اخلاقي مولي مهدي نراقي- که معمولا اکثر
دانشمندان اخلاق اسلامي هم نظري موافق با ديدگاه وي دارند- چيست؟ و رابطه اخلاق و
عدالت در منظومه اخلاقي آنها چگونه است؟»، عنوان کرد: فرضيه تحقيق اين است که از
ديدگاه علماء اخلاق اسلامي، بويژه نراقي، عدالت مبناي اخلاق در همه عرصه هاي آن
است. از اين رو در اين نوشتار به تبيين اين فرضيه
پرداخته شده و نتايج تحقيق چنين است: از ديدگاه اين افراد، اخلاق چه فردي و چه
اجتماعي بر مبنا و محور عدالت است؛ عمل اخلاقي عملي است که عادلانه باشد و فرد
متخلق نيز فردي است که عدالت بر قواي نفساني وي حاکم باشد؛ هر چند عدالت اقسام
گوناگوني دارد ولي عدالت فردي و تحقق عدالت در سرزمين نفس مبناي تحقق همه اقسام
عدالت است. از اين نظريه به عنوان «اخلاق عدالت محور» تعبير شده است.
عليرضا
سرحدي نسب، در همايش بين المللي «عدالت و اخلاق» به ارائه مقاله « نقش عدالت محوري
در شکوفايي تمدن اسلامي با نگاهي به آموزه هاي رضوي» پرداخت. کارشناسي
ارشد حقوق جزا و جرم شناسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد زاهدان، با بيان اينکه «يکي
از دغدغه هاي فکري و اجرايي تمدن هرجامعه اي، قرارگرفتن عدالت و قسط به عنوان پايه
و محور آن بوده است» افزود: تمدن اسلامي همواره به اين مسئله به صورت ويژه
در بعد عمل که برگرفته از جهان بيني پوياي خود بوده، توجه داشته است؛ و بر اين
اساس، فرامين کلان قرآن و سنت، بر فراهم آوري شرايط و مقدمات اجراي عدالت در قالب
فردي و اجتماعي آن بوده است.وي گفت در اين پژوهش
با استفاده از روش کتابخانه اي و در قالب توصيفي - تحليلي به مفهوم شناسي و تعريف
و موارد کاربرد عدالت و قسط، در قرآن و روايات پرداخته شده است، به گونه اي که
علاوه بر جنبه قضائي و حقوقي که در قبل از اسلام به آن توجه مي شده و بيشتر جهت
فردي عدالت مورد تاکيد بوده، به زاويه اجتماعي عدالت درحوزهاي مختلف نظير عدالت
اقتصادي و اخلاقي و بين الملل که دستاورد تمدن اسلامي است اشاره شده است.عدالت محوري در شاخصه هاي
عملي تمدن اسلامي اثر گذاشته و موجب فراهم آوري عناصر پايين دست، نظير اخلاق
مداري و مبارزه بر عقايد باطل شد. در اين ميان با توجه به ولايت عهدي سه ساله حضرت
رضا عليه السلام معيارهايي براي ايجاد عدالت، در صورت به دست گرفتن مسئوليت و
حکومت توسط ايشان وجود دارد که مورد غفلت دولت مردان و مجريان قوانين اسلامي
ازگذشته تا کنون بوده است. در نتيجه با وجود اينکه عده اي خواسته اند
مفهوم عدالت را در فضاي قضائي و فردي خلاصه کنند و آن را صرفا در جايي اجراء و
معنا کنند که کسي به دادگاه رجوع کرده و متقاضي بستاندن حق خود شده است، اين تمدن
اسلامي بود که با گسترده کردن معناي عدالت، در مفاهيم اجتماعي و کاربردي نظير دوري
از افراط و تفريط و قرارگرفتن هرچيزي درجاي مناسب، استفاده کرد.